زن سی ساله

ساخت وبلاگ

من پر از شعر ناقص ام ، راه نیمه ام ، حرف نا تمامم.. شما چطور ؟ تهران مشکی زن سی ساله...
ما را در سایت زن سی ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : galleryanakh بازدید : 37 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 17:55

به شادی مردم اعتماد مکن برف تا می‌باری نعمتی چون بنشینی به لعنت‌شان دچاری. چیزی در سکوت می‌نویسی همه‌مان را گرفتار حکمت خود می‌کنی ما که سفید‌خوانی‌های تو را خوب می‌شناسیم.تو چقدر ساده‌ئی که بر همه یکسان می‌باری تو چقدر ساده‌ئی که سرنوشت بهار را روی درخت‌ها می‌نویسیکه شتک‌ها هم می‌خوانند. آخر ببین چه جهان بدی شد آفتاب را داور تو قرار داده‌اند و تو با پائی لرزان به زمین می‌نشینی پیداست که می‌شکنی برف.تا قَدرت را بدانند با سنگریزه و خرده شیشه فرود آ فکر می‌کنم سرنوشت مرا جائی دیده‌ئی برف. آب شو آب شو! موسیقی منجمد!‌و بیا و ببین رنج را تو کشیدی به نام بهار تمام می‌شود.دی ماه.۱۴۰۱.تهران سفید پوشید زن سی ساله...ادامه مطلب
ما را در سایت زن سی ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : galleryanakh بازدید : 65 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 17:55

شهر تا دندان مسلح ترس بود. هر خانه تبعیدگاه اهالی شهری شده بود که پشت هر کدامشان  را در می آوردی کم تر از خواهر برادر هم نبودند. دیوارهای شهر پوشیده از انبوه بنرهای زرد  رنگ موتلفه و حزب جمهوری اسلامی  شده بود . جوهر مشکی شریعتی روی تنه اجر پوش خانه قلعه کم جان شده بود .  حواس ها جمع بود  که هیچکس رد شاهی توی سر و صورتش معلوم نباشد. ریش و کت چریکی نیروهای کمیته باب شده بود هر قدر رنگ بور موی بحرینی ها و قلعه با تم تراق موتلفه و حزب های دست راستی اشکارا تناقض داشت. کسادی همه چیز بود فراوانی گزارش نویس ها و بیانیه های ضد امریکایی که در قامت دیوار کوتاه باشت خیلی بدقواره بود. برای ابادی  که جز محدود تبارهای خاص، اغلب دهقان و دامدارهای بودند که قیل قال هژمونی و کاپیتالیسم سوغات  بچه تهران  رفته  و شیراز درس خوانده شان بود، همین اندازه هم زیادی بود . منطقه باشت سی خانوار بیشتر نمی شدکه اغلب خانه ها هم حول دیوارهای بلند قلعه خان قدیم و مقر کمیته جدید متراکم شده بودند و مابقی تار تار پیرامون کمربند سبز باغ شاهی پراکنده بودند. جوان های سرتق که سر پر بادشان را  پیش تر در کتاب فروشی شهر و بیانیه های سرخ و سیاه احزاب پیشرو گرم می کردند  حالا کسی دم خورشان نمی شد. همان تیری که جان عطا را چند هفته پیش سرد کرد شور و جسارت جوان های مغرور کوچه را گرفت. هنوز هم ماجرای عطا و تیر دو لول گمنامی که جانش را گرفته میان حرف های یواشکی زن های  سیاه پوش کوچه  داغ بود . وراجی زن ها  بر ابهام قاعله عطا اضافه می کرد. دیده بودمش. نگاه نافذی داشت. جثه ریزش را شانه های زن سی ساله...ادامه مطلب
ما را در سایت زن سی ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : galleryanakh بازدید : 57 تاريخ : پنجشنبه 23 تير 1401 ساعت: 20:08

ادبیات برای هیچ کس نون و آب نمی شود فقط شراب زندگی است، این را ژان پل سارتر در ... نمی دوانم کجا اما یکجایی گفته، شراب هم که با شکم خالی گیرایش بالاتر می رود، این را هم یک شخصی جایی دیگر گفته بود، حرف زن سی ساله...ادامه مطلب
ما را در سایت زن سی ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : galleryanakh بازدید : 89 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 16:12

تصویر سمت چپ قالب وبلاگم را می گویم. همین بغل بالا سری متن رود راوی ابوتراب را می  گویم. کافی است سرتان را به اندازه یک زاویه 15 درجه بچرخانید سمت چپ ... احسنت، پیدایش کردی. این را یک نرم افزار درست ک زن سی ساله...ادامه مطلب
ما را در سایت زن سی ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : galleryanakh بازدید : 82 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 16:12

پلتفرم.... یک شاهکار لعنتی بود نتفیلیکس در چند سال گذشته نشان داده که یکی از کارآمدترین و موفق ترین اتاق فکرها در میان کمپانی های ساخت و عرضه فیلم را دارد. کمپانی که با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی و سیاسی، به تولید و پخش آثار سینمای زن سی ساله...ادامه مطلب
ما را در سایت زن سی ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : galleryanakh بازدید : 88 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 16:12

ساعت چهار و چل دقیقه بامداد بود که حذف شدم..مسدود شدم..فراموش شدم و یک گل دیگر لای کتاب خشک شد.

زن سی ساله...
ما را در سایت زن سی ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : galleryanakh بازدید : 82 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 16:12

 ممدِ راجرز، اپوزيسيون دنيا آمد، اپوزيسيون زيست، و اپوزيسيون هم قرار بود از دنيا برود. كه نرفت. به هر دري زد نه تنها حتي يه حمالي آبرومندم گيرش نيومد بلكه اين ميون هي بيشتر از گُه كاري ها و زدو بندها زن سی ساله...ادامه مطلب
ما را در سایت زن سی ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : galleryanakh بازدید : 96 تاريخ : جمعه 16 اسفند 1398 ساعت: 7:30

برای مادربزرگ و مهمان ناخوانده به نام الزایمرعنوانمادربزرگ ارام است. حنایی موهایش که در خاطره کودکی هایم هنوز همان رنگ است توی این خاکستری فراموشی گرفته هنوز هم زیباست. چشم هایش را روی همه چیزهایی که به یاد می اورد بسته . تنها دست هایش... انگشت زن سی ساله...ادامه مطلب
ما را در سایت زن سی ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : galleryanakh بازدید : 96 تاريخ : جمعه 16 اسفند 1398 ساعت: 7:30

در رخت‌های تا شده...در کیفِ جا مانده...در سایه‌ی کُت‌های آویزان گم‌ات کردمدر صورتک‌ها...در شروعِ زخمِ بوفی کور...در گریه‌ی داش آکل و مرجان گم‌ات کردم در انتظارچشم‌های‌ روشن‌ات بودمدر ایستگاه سرد اکبات زن سی ساله...ادامه مطلب
ما را در سایت زن سی ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : galleryanakh بازدید : 88 تاريخ : يکشنبه 28 بهمن 1397 ساعت: 11:48